اجل مسمي واجل معلق
اجل مسمي و غير مسمي چگونه با هم جمع ميشوند مگر خدا زمان مرگ ما را نميداند
يعني چه که صله رحم و غيره عمر را زياد ميکند خب از روز اول مگر عمر ما مشخص نيست؟
1ـ اجل بر دو گونه است: اجل حتمي ؛ كه قابل تغيير نيست. و اجل معلّق كه وابسته به عوامل مي باشد.
خداوند متعال می فرماید:
« وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ . ـــــ
و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مىكرد، جنبندهاى را بر پشت زمين باقى
نمىگذارد؛ ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مىاندازد. و هنگامى كه اجلشان فرا رسد،
نه ساعتى تأخير مىكنند، و نه ساعتى پيشى مىگيرند»
طبق این آیه شریفه و آیات دیگری که به همین مضمون هستند ، اجل حتمی نه یک ثانیه پیش
می افتد و نه یک ثانیه تاخیر می کند. بنا بر این ، زمانی که اجل کسی به تأخیر می افتد یقیناً
اجل معلّق است که تابع مقتضیّات و به خصوص اعمال خود شخص است.
یعنی خداوند متعال فارغ از مقتضیّات ، برای هر کسی عمری خاصّ معیّن نموده است ، که
وقتی آن لحظه رسید به صورت طبیعی و بدون هیچ علّت خارجی ، تعلّق روح از بدن بریده
می شود.
این اتّفاق زمانی رخ می دهد که به اصطلاح فلاسفه ، حرکت جوهری شخص به آخر رسیده
باشد و تمام قوای وجودی او به فعلیّت رسیده باشند. امّا ممکن است قبل از رسیدن آن لحظه ،
عواملی خارجی رابطه روح و جسم را از بین ببرند که در این صورت گفته می شود شخص با
اجل معلّق مرده است.
برای مثال برخي گناهان از عواملی هستند که موجب مرگ زورس می شوند؛ در مقابل، صله
رحم یا دعا کردن باعث می شود که اثر عوامل تسریع کننده مرگ از بین برود.
لذا وقتی گفته می شود مرگ کسی به تأخیر افتاد به این معناست که عامل مرگ زود رس
شخص موجود بود لذا آن شخص باید از دنیا می رفت ولی عاملی دیگر آن را خنثی نموده
مرگ او را به تأخیر انداخت.
رسول الله (ص) فرمودند:«الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمُرِ. ــــ
صدقه دفع بلا می کند و صله رحم عمر را زیاد می کند.»( بحارالأنوار ، ج 74 ،ص 63 )
امام صادق(ع) فرمودند:
پدرم مدام می فرمود:« نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِي الدِّيَارَ وَ هِيَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْكُ الْبِرِّ . ـــــــــ
به خدا پناه می برم از گناهانی گه نابودی را تسریع و اجلها را نزدیک و سرزمینها را خالی
می کنند ؛ و آن گناهان ، قطع رحم ، عقوق والدین و ترک نیکی است.» (الكافي ،ج2 ،ص448)
نبی اکرم (ص) فرمودند:
« صِلَةُ الرَّحِمِ تُوَسِّعُ الْآجَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ . ــــــــــ صله رحم اجلها را توسعه و اموال را رشد
می دهد. » (مستدركالوسائل،ج15 ،ص250 )
از این گونه روایات استفاده می شود که اجل معلّق انسانها تا حدّ زیادی وابسته به اعمال خود
آنهاست ؛ لذا می توانند با شناسایی عوامل افزایش و کاهش عمر از طریق روایات اهل بیت(ع)
، زندگی خود را به گونه ای برنامه ریزی کنند که احتمال عمر طولانی را در مورد خود افزایش
دهند.
البته روشن است که کنترل همه عوامل در دست انسان نیست. لذا با تمام برنامه ریزیها ، باز
تضمین صد در صد وجود نخواهد داشت.
2ـ اجل معلّق یا حتمی به اعتبار ماست که از آینده بی خبریم ؛ امّا از منظر الهی یک اجل بیش
نیست. این ما هستیم که با صرف نظر از تمام عوامل می گوییم: هر کسی وقتی حرکت جوهری
اش تمام شد ، دیگر نمی توان جلوی مرگ او را گرفت. امّا با احتساب عوامل گوناگون و از جمله
افعال اختیاری خود شخص ، می گوییم: چه بسا شخص قبل از آنکه اجل حتمی اش فرا رسد
(حرکت جوهری اش تمام شود ) در اثر عواملی دیگر قادر به ادامه حرکت جوهری خود نباشد
و بمیرد.
امّا خدا از پیش می داند که چه عواملی در راه است تا موجب مرگ کسی قبل از اتمام حرکت
جوهری اش بشود.کما اینکه می داند چه کسی با اختیار خود چه کاری خواهد کرد و موجب
مرگ زود رس خود خواهد شد.
این مساله مثل آن است که خداوند متعال می فرماید:
« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو ـــ كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را
نمىداند»(الأنعام:59) یا می فرماید: « ... عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ...»(الأنعام:73) ؛
در حالی که برای خدا ، غیب معنا ندارد. چون او همه چیز را به یک نحو می بیند و چیزی از او
غیبت ندارد. لکن از آنجا که ما محصور در زمان و مکان هستیم عالم خلقت برای ما به دو بخش
غیب و شهادت تقسیم شده است.
در این گونه آیات ، خداوند متعال نیز با ادبیات ما و طبق اعتبارات ما با ما سخن گفته است.
در بحث اجل نیز این ماییم که به دو اعتبار دو گونه اجل را شناسایی نموده ایم. امّا برای خدا
مشخّص است که هر کسی دقیقاً کی از دنیا خواهد رفت. حتّی آنجا هم که کسی مثلاً صله رحم
کرده از مرگی می رهد باز از نگاه ماست که می گوییم: اگر او صله ی رحم نمی کرد فلان
حادثه از او برداشته نمی شد و موجب مرگش می شد. امّا خدا از پیش می داند که حادثه ای
به روی خواهد آورد ولی او به اختیار خود صله ی رحم خواهد نمود و آن حادثه را برخواهد
گرداند. امّا نه تنها ما انسانها که حتّی چه بسا ملائک و انبیاء نیز گاه نمی دانند که اجل فرد فرا
نرسیده است. لذا با علمی که نزد خود دارند ، یقین می کنند که فلان فرد در فلان لحظه و در اثر
فلان عامل خواهد مرد؛ امّا می بینند که عملاً چنین نشد. در چنین مواردی می گویند بداء حاصل
شد.
یعنی معلوم می شود که فراتر از اطّلاع این مخلوقات غیب دان، در علم مکنون خدا چیزی دیگری
ثبت بوده است.
:: موضوعات مرتبط:
دین و زندگی 10 ,
,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2